زندگینامه ی کمبوجیه {پادشاه دوم هخامنشی}

ــ ایران ــ قبل از اسلام‌‌

Iran's pre-Islamic

زندگینامه ی کمبوجیه {پادشاه دوم هخامنشی}

زندگینامه ی کمبوجیه {پادشاه دوم هخامنشی}

http://sphotos-a.xx.fbcdn.net/hphotos-prn1/p480x480/934829_355198211248821_2145564721_n.jpg

 

 

 

کمبوجیه پسر ارشد کوروش کبیر و از شاهدختی هخامنشی بود، و در هشت سال آخر سلطنت پدر، با وی شرکت ، و عنوان { شاه بابل} داشت. کوروش کبیر در طی حیات ، به پسر دوم خود بردیا اداره ی  ایلات شرقی شاهنشاهی را تفویض کرده بود .پس از مرگ پادشاه بزرگ ، اغتشاشات - که بردیا در آنها  شرکت داشته - در همه ی جوانب  به وجود  آمد .کمبوجیه  که سیاست مداری  مجرب بود  ، به خوی  او با پدرش  اختلاف داشت ، تصمیم گرفت که ریشه ی  هر نهضتی  را که موجب  تضعیف قدرت وی  و عدم ثبات تاج و تخت باشد ، قطع کند .وی دستور داد  بردیا را هم مخفیانه به قتل برسانند ..به نظر می رسد  که هدف های  پادشاه جدید - که یونانیان او را مستبد می نامیدند - از این قرار بوده است: تحمیل  اراده ی پادشاه  فقط به کشوری متحد ، تمرکز قدرت به منظور تعقیب فتوحات ، سلطنت کردن به عنوان پادشاه مطلق العنان .

سفر جنگی به مصر ، قبلا در زمان کوروش منظور شده  و وی کمبوجیه را به تهیه ی مقدمات ان مامور کرده بود .کمبوجیه ، پس از مرگ پدر ، در ایران نظم را برقرار نمود ، و سپس در راس  سپاهیان خود ، به سوی  دره ی نیل حرکت کرد. فرعون مصر، اماسیس - که شاید از زمان تسخیر ساردس پیش بینی می کرد که هوس های شاهنشاهی جدید محتمل است روزی به کشور او کشیده شود - با پلیکارتس ، جبار مقتر ساردس متحد شد . اما آنگاه  که سپاه ایران در غزه اردو زد، جبار سامش فرعون را ترک گفت ، و یکی از بهترین سرداران یونانی که در خدمت فرعون بود ، به سوی دشمن شتافته ، اسرار دفاع مصریان را فاش کرد.

کمبوجیه ، به یاری بدویان ، از صحرای سینا عبور کرد و در مقابل دیوار های  {پلوزیوم} رسید.آنجا که فسمتیخ سوم ، پسر اماسیس - که در این اثنا وفات کرده بود  - قوای مزدور یونانی  خود را تمرکز داده بود ، جنگی خونین در گرفت و سپاه مصر مجبور شد  به ، منفیس پناه ببرد .پارسیان این شهر را نیز تصرف کردند، و فرعون جدید را به شوش انتقال دادند ..به نظر می رسد کمبوجیه در مصر  مانند جانشین فراعنه رفتار کرده باشد : وی به خدایان مصر احترام گذاشت ، یکی از عمال عالی رتبه ی مصری را مامور اداره ی امور مملکت کرد  و به او فرمود تا اصلاحاتی به نفع ملت انجام دهد..

سه سفر جنگی به منظور توسعه ی تفوق پارسیان  در جهان طرح ریزی شد  : یکی ضد نیروی قرطاجنیان که به بحر الروم غربی تسلط داشت ، دیگر ضد واحه آمن که در سر جاده ی قورینائینه واقع بود  و سوم ضد حبشه.

اما به نظر میرسید که ستاره ی اقبال پدر ، کمبوجیه را ترک گفته باشد .و هیچ یک از هدف های او طبق نقشه ی وی تحقق نیافت.عملیات ضد قرطاجنه هرگز اجرا نشد. زیرا فنقینیان از به کار بردن جهازات خویش  ضد مستعمره ای که مردم آن با ایشان  قرابت داشتند، خود داری کردند .طبق منابع یونانی ، سپاهی مرکب از 50000 تن به سوی واحه ی آمن فرستاده شد ، ولی هرگز بدین نقطه نرسید  و همه ی لشکریان در زیر ریگ های  طوفانی موحش ، مدفون گردیدند.هر چند در این راه شکست خوردند ، اقدام آنان  بی حاصل نبود : یونانیان لیبی ، قورینا ،برقه اطاعت خود را اعلام داشتند .بدین وجه ، نصف دنیای یونانی ، و ثروتمندترین آنها ، تحت تسلط پارسیان در آمدند...

منابع یونانی که شاید  تحت تاثیر  و تحریک منابع مصری قرار گرفته بودند ، نقل می کنند که سفر جنگی به حبشه - که شخص پادشاه فرمانده آن بود - نیز منجر  شکست گردید.سپاهیان آذوقه نداشتند و در مراجعت ، قسمت اعظم افراد از بین رفتند .مع هذا دلایلی در دست است که می رساند پارسیان به {نبطه } رسیده بودند.زیرا پس از این عهد ، دیگر ذکری از این حکومت در منابع تاریخی  به میان نمی آید ...شهری بنام زوجه ی کمبوجیه - مروئه - بنا نهاده شد ، و این امر هم ثابت می کند  که سفر جنگی مورد بحث ، چنان چه بعضی منابع آن را نکبت بار معرفی میکنند  نبوده است .می توان پذیرفت که کمبوجیه  در حین شدت فعالیت اخبار بدی از ایران شنید ، و چون مجبور بود  به منفیس باز گردد، راه میان بری را در صحرا انتخاب کرد ، و شاید همین امر باعث حادثه ی مزبور شده باشد .

در هر حال در میان همه ی فاتحانی که پیش از او به مصر رفته بودند - آشوریان و بابلیان - وی نخستین کسی بود  که تمام مملکت مزبور را اشغال کرد.سه پادگان،، مامور حفظ مصر بودند : نخست در { دفنه} مشرق مصب ، دوم در { منفیس } و سوم در {الفانتین} ، آنجا که کمبوجیه ساخلو مزدوران یهودی را مقیم کرده بود ...

اقامت کوتاهی که کمبوجیه پس از بازگشت از سفر حبشه کرد مورد مباحثات است .

اگر اقوال یونانیان را بپذیریم ، پادشاه مزکور سیاست مذهبی پدر خویش را - که خود او نیز در آغاز همان روش را تعقیب می کرد - ترک گفت.وی دین مصری را مورد استهزا قرار داد، معابد را خراب کرد، با خنجر ، آپیس مقدس منفیس را به قصد کشتن ضربت زد .آراء دانشمندان در این موضوع مختلف است ، و تحقیقات جدید با اتکا به مطالعه   ستون های سرافیوم ، به ما اجازه می دهد که ادعا کنیم کمبوجیه  نمی توانسته است آپیس را مجروح کند .ارباب حقیقی مصر خدایان آن بوده اند، و همه ی حکمرانان بعدی اینمملکن ، آن را پذیرفته اند، جای تعجب است که مردی سیاستمدار مانند کمبوجیه در این مورد روشن بینی  و درایت خود را از دست داده باشد  و لااقل مرضی شدید - صرع یا شاید حتی جنون - علت حقیقی این رفتاری که یونانیان خواسته اند بدو نسبت دهند ، نباشد یقین است که با وجود جنگ و تسلط خارجی دیگر  چندان هدیه به معابد نمیرسید ، و خود این امر به تنهایی می تواند منشا افسانه ای باشد  که پارسیان را به عنوان  فاتحانی سخت دل  معرفی کرده است

چون اخبار ایران هولناک بود ، کمبوجیه تصمیم به باز گشت گرفت . در طی راه تصور می رود  که در فلسطین شمالی وی از عصیان بردیای دروغین ،{گوماتای} مغ آگاه باشد .مرد اخیر که شباهت بسیار با برادر  کمبوجیه - که به امر پادشاه کشته شده بود - ،داشت و از قتل او آگاه بود ، خود را برادر کمبوجیه و شاه خواند.تقریبا همه ی ایلالات شاهنشاهی  ، سلطان جدید را - که مالیات سه سال را بخشیده بود  پذیرفتند . و او خود را مورد اقبال  و توجه مردم  قرار داد ، و کوشید اصلاحی در دین ایجاد کند  و معابد موجود را تخریب نماید ..به نظر می رسد پیشرفت او نسبتا سریع بوده است.معلوم نیست که کمبوجیه پس از اطلاع از قضیه ، در طی بحران جنون اتفاقا خود را مجروح کرد ، یا به اراده به زندگی خود پایان بخشید ..پس از مرگ وی همواره سپاهیان، - با آنکه ماموران خفیه ی گوماتا  آن را می فریفتند - به خاندان  هخامنشی وفادار ماندند ، و هفت جوان از نجبای پارس را - که ضد گوماتا عصیان کردند - پیروی نمودند

.در راس اینان داریوش بزرگ قرار داشت  که شاید از همان آغاز ، آنان وی را به عنوان پادشاه  آینده ی خود می شناختند .بعد از آن داریوش بزرگ  قدرت را در دست گرفت .

شباهتی که این سرگذشت با سرگذشت مربوط به جلوس{ روسا} پادشاه {اورارتو} دارد ، روابطی که بین دو تمدن وجود داشته ، ثابت می کند .سرعت اقداماتی که داریوش بزرگ _ که آنگاه به عنوان  شاه شناخته شده بود - آغاز کرد ، چندان بود که بعد از دو ماه  که از مرگ کمبوجیه گذشت ، گوماتا اسیر و اعدام گردید...


[ پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:,

] [ 12:39 ] [ مصطفی اتابکی ]

[ ]